مادرانه
از عشق مینویسم... از حسی خدایی... شاپرکهای قلبم بی سبب پر نمی کشیدند.... چشمانم بی سبب خیره به دستان خدا نبودند... .............................واااای از این حس عجیب...................... چه بگویم فرشته های خدایی ام؟چه بگویم از خدایی که دارمش؟چه بگویم از دستان مهربان وخدایی اش؟چگونه بنویسم ،چه بگویم به خدایی که عاشقانه صدایم کرد..... از آسمان ندایی به گوشم رسید،صدایم می زدند فرشته ها از میان ستاره ها.............. .....................................مادر شدی.................................. مادرانه ،عاشقتان شدم....  ...
نویسنده :
نیر
20:23